کد مطلب:223811
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:115
در نکوهش خودپسندی و غفلت از خداوند
شگفتم آید از آن مرد نادان
كه اندر كبر خود مانده است حیران
[ صفحه 227]
نه عقل عاقبت اندیش دارد
نه فكر خیر و شر خویش دارد
فرورفته بگرداب گناهان
ز سر تا پای آلوده بخسران
چنان سرمست جام خود پسندیست
كه گوشش كر زر هر اندرز و پندیست
از آن ایزد كه دادش جود خلقت
ببخشیدش همه اقسام نعمت
نمی ترسد بخلوتها زمانی
ندارد پاس او اندر نهانی
كشد سر همچو شمع شب هویدا
زند آتش ز عصیان جان خود را
چو سختی دید نالد روی بر خاك
رود دود دل مسكین بافلاك
نجاتش چون دهد لطف خدائی
رود چون خو گران بر بی وفائی